درج تبلیغات
جهت کسب اطلاعات بیشتر کلیک کنید
گیاه معرف جهانی اکتشاف مس و مولیبدن

گیاه معرف جهانی اکتشاف مس و مولیبدن

ردیابی پتانسیل های معدنی با استفاده از گیاهان و پراکندگی گیاهان معرف جهانی در ایران، شیدا مکوندی، انتشارات سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
پدیدآورنده: علی دوستی | مدت: 00:00
قیمت محصول: 5,000 تومان
برای دریافت لاگین کنید
تاریخ انتشار: ۱۴۰۱/۱۲/۱۵ ۱۸:۱۳:۰۸
بازدید : 3092
01:21
radio

لرزه نگاری انکساری

در این روش با استفاده از منابع لرزه ای مصنوعی مثل مواد منفجره و وزنه و ... امواج لرزه ای تولید می شوند که این امواج در داخل زمین منتشر شده و پس از برخود به مرزهای زمین شناسی، گسلها و ... انکسار و انعکاس می یابند...
پدیدآورنده: علی دوستی
00:00
radio

معرفی سدید ماشین افلاک (ماینکس 2021)

بزودی...
پدیدآورنده: علی دوستی
04:58
radio

داستان معدنی فانتزی کوهیار و دنا

در دل کوه های سرافراز که گویی آسمان را در آغوش کشیده اند، جایی که فلک و خاک در پیوندی ازلی آرمیده اند، جوانی پرشور به نام کوهیار، در یکی از رگ های طلایی زمین کار میکرد. او با عشقی سرشار و اشتیاقی بی پایان، هر روز به درون معدن می شتافت تا با رنج بسیار، گوهرهای ناب را از آغوش سنگین ماگما بیرون کشد. در همان نزدیکی، زیبایی گلبرگ به نام دنا، در روستایی کوچک که در دامان کوهسار آرمیده بود، زندگی می کرد. دنا عاشق طبیعت بکر و زمین مادری بود. در هر فرصتی، به دامنه های سربلند می رفت تا از جلوه های زیبایی آن لذت برد و با دستانی که عطر مهربانی را می پراکند، نمونه هایی از سنگ ها و کانی های رنگارنگ را جمع آوری می کرد. او از این گنجینه های طبیعی، گردنبندها و دستبندهای زیبا می ساخت و با سود اندکی به مردمان روستای خود می فروخت. روزی، آمد که کوهیار پس از ساعت دراز کار، از معدن بیرون تا اقامتی کوتاه داشته باشد، در میانه راه، دنا را دید که جمع آوری سنگ های درخشان و رنگارنگ از روی زمین بود. نگاهشان برای لحظه ای در هم گره خورد، اما اتفاقی عجیب رخ داد. سنگها پای دنا شروع به لرزیدن کردند و از زمین بلند شدند. سنگ ها در هوا شناور شدند. و شکل یک موجود عجیب را بردند. این موجود سنگی به سمت داخل کوهیار حرکت کرد و او را به یک غار مرموز کشاند. کوهیار در آن غار گیج و سرگردان بود. دیوارهای غار از سنگ های رنگارنگ و درخشان شده بود. صدا، یک صدای رعدآسا از اعماق غار شنیده شد: تو که گوهرهای زمین را می ربایی، باید به سزای اعمالت برسی! امید از ترس خشکش زده بود. دنا که شاهد این صحنه بود، بدون درنگ به دنبال کوهیار به داخل غار رفت. او با شجاعت گفت: ای روح زمین، این جوان فقط برای امرار معاش کار می کند. او عاشق طبیعت است و هرگز قصد آزار به آن را ندارد. صدای رعدآسا فروکش کرد و سنگهای غار شروع به درخشیدن کردند. یک نور فراطبیعی غار را روشن کرد و کوهیار و دنا را احاطه کرد، کوهیار و دنا در میان آن نور درخشان، احساس آرامش احساسی کردند. صدا، یک صدای ملایم و دلنشین در غار طنین انداخت: شما دو نفر، قلب های پاکی که عاشق زیبایی های طبیعت هستند. این آزمون، برای بررسی صداقت شما بود. در این لحظه، دیواره های غار شروع به لرزیدن کردند و شکافی عظیم در آن ایجاد شد. از میان این شکاف، یک گنجینه بزرگ پدیدار گشت که از جواهرات درخشان و سنگ های قیمتی لبریز بود. صدا ادامه داد: این گنجینه، پاداش شماست برای زیبایی های طبیعت و پاکی قلبتان. کوهیار و دنا با شگفتی به آن گنجینه خیره شده بودند. اما، گنجینه شروع به لرزش کرد و از هم پاشید. سنگ ها و جواهرات در سراسر غار پراکنده شدند. صدا گفت: ثروت واقعی، درک زیبایی های طبیعت ساده نهفته است، نه در مالکیت گنجینه ها. - باصدای آیدین زینال زاده، نویسنده و کارگردان: علی دوستی - تهیه شده در استودیو رادیو معدن ایران
پدیدآورنده: آیدین زینال زاده
02:24
radio

خاطرات معدنی بوته خار

رفته بودم برای بازدید از یه معدن تراورتن که...
پدیدآورنده: مریم جبرائیلی
05:29
radio

ارزش‌آفرینی و جبران‌پذیری دو شرط معدنکاری

از نظر فنی، بهره‌برداری از هرنوع ظرفیت معدنی امکان‌پذیر است، اما مهم‌ترین نکته توجیه‌پذیری اقتصادی و ترمیم‌پذیری خسارت‌های زیست‌محیطی ناشی از معدنکاری است. در شروع شاید بهره‌بردار توانایی مالی بالایی برای سرمایه‌گذاری به منظور تامین تجهیزات و ماشین‌آلات به صورت افراطی و بدون انجام محاسبات مهندسی داشته باشد و شاید با ثروتی که بهتر از علم می‌داند به تولید شتاب دهد اما معدن را از نظر بازدهی اقتصادی توجیه نمی‌کند، به طور معمول در معادن، بازدهی پس از 8سال است و در این مدت و پس از آن ممکن است تقاضا برای ماده معدنی به‌قدری پایین باشد که منجر به دپوی طولانی‌مدت ماده معدنی در محدوده معدن شود. نویسنده: علی دوستی
01:40
radio

خاطره معدنی بوی گازوئیل

شغل پدر من تعمیر ماشین آلات راهسازی معدنی بود، که در حال حاضر بازنشسته شده، بچه که بودم همیشه در اوقات فراغت میرفتم تعمیرگاه پدرم کار میکردم بخاطر علاقه زیادی که داشتم به تعمیرگاه و تعمیر ماشین آلات، اون زمان مثل حالا نبود که بچه ها، هرماه یا هر هفته برن خودشون لباس بخرن، برای ما سالی یه بار لباس میخریدن اونم شب عید نوروز، من با یه دست لباس هم میرفتم تعمیرگاه، کار میکردم، هم با همون لباس میرفتم مدرسه، درس میخوندم، همیشه ام بوی گازوئیل و روغن سوخته میدادم، بخاطر این موضوع هیچکس توی مدرسه با من بازی نمیکرد و همه من و مسخره میکردن، ولی من هرگز اعتماد به نفس خودمو از دست ندادم و تصمیم گرفتم با انتخاب شغل تعمیر ماشین آلات معدنی و راهسازی موفقیت رو بدست بیارم و حالا با یه رزومه کاری موفق از خیلی بچه ها که منو مسخره میکردن جلوتر هستم و در حال حاضر یکی از اون بچه ها خودش معدن داره و با هم دوستای صمیمی شدیم.
logo-samandehi